دانلود آهنگ جدید

دانلود آهنگ جدید

دانلود آهنگ,دانلود آلبوم جدید,دانلود موزیک ویدیو,آهنگ جدید,دانلود آهنگ جدید
دانلود آهنگ جدید

دانلود آهنگ جدید

دانلود آهنگ,دانلود آلبوم جدید,دانلود موزیک ویدیو,آهنگ جدید,دانلود آهنگ جدید

زندگینامه سعید معروف|کاپیتان تیم ملی والیبال|

حالا میریم سراغ بیوگرافی=متولد مهر/1364 در ارومیه

بچه محله خیابون عطایی ارومیه


· 80 
کیلو وزن و 189 سانتی متر قد


· 
سال 80 وارد تیم ملی نوجوانان و سال 84-85 هم رسما عضو تیم ملی بزرگسالان (جانشین امیر حسینی) شد


  


ایی هاش از والیبالیست های خوب و قدیمیه ارومیه هستند(برادارن سید عباسی)(جهانگیر سید عباسی (دایی بزرگ))و با دایی کوچکش هم تیمیه


· 
پدرش ارزیاب بانک است و مادرش هم خانه دار


· 
یه خواهر مهربون و یه خواهر زاده کوچولو داره


· 
خانواده دوسته و سعی میکنه بیشتر وقتش رو با خانواده بگذرونه


· 
اخلاقش خیلی خاصه . فوق العاده مغرور و خودشیفته است ! ولیدر کل بامعرفته


· 
اولین مربیش "صدری پرور " (از مربی های خوب ارومیه) بوده


· 
سعید دیپلم ریاضی گرفت و با وجود علاقه ای که به مهندسیداشت ، بخاطر کسب اطلاعات بیشتر در مورد کار تخصصیش (والیبال) دانشجوی تربیت بدنی شد



· 
از اون بچه درس خوان ها بوده و هست


· 
بهترین خاطره ورزشیش قهرمانی آسیاست



· 
موسیقی رو خیلی دوست داره و اگه بتونه میخواد یه ساز ایرانی یاد بگیره (ساز سوت !)


· 
آرزوشه که خانه خدا رو زیارت کنه 


· 
فوتبال ایرانی زیاد نگاه نمیکنه ولی اروپایی ها رو از دست نمیده و معتقده تماشا کردن فوتبال جذاب تر از بقیه رشته هاست !


· 
طرفدار بارسلونای اسپانیاست 



· 
الگوی خاصی تو ورزش نداره ولی همیشه "علی دایی " رو به عنوان یه ورزشکار تحسین میکنه


· 
سینما نمیره ولی تلویزیون (مخصوصا برنامه های ورزشی) رو نگاه میکنه


· 
با خانواده اش تو یه خونه نقلی تو آمل زندگی میکنه


· 
آرایشگاهش هم تو سعادت آباد است . سعی میکنه همیشه موهاش رو شیک و مردونه بزنه


· 
غذای بیرون از خونه زیاد میخوره . مشتری ثابت رستوران نزدیک خونشونه 



· 
غذای های ایرانی رو دوست داره . بیشتر از همه آش رشته و قورمه سبزی مامانش رو


· 
خودش هم بعضی وقتها آشپزی میکنه ولی دست پختش تعریفی نداره


· 
اوقات فراغت نداره . اگر هم فرصتی پیدا کنه میره استخر


· 
با این که سرش شلوغه ولی کتاب زیاد میخونه . تقریبا سالی 6 تا


· 
آخرین کتابی که خوند ، "مردی بالای صلیب " (اثر میکائیل والتری) بود


· 
از تجملات بیزاره ولی به ساعتش خیلی اهمیت میده و همیشهمیگه مرد ها باید ساعت مچی شیک دستشون کنن


· 
مارک ساعتش ورساچه است و هر چند سال یه بار ساعت میخره


· 
کفش هاش حتما باید اورجینال باشند . اونها رو هر بار که میره ژاپن میخره
· 
کلا میشه گفت آدم مارک بازیه !


· 
دست فرمونش اصلا خوب نیست ! چند سال پیش یه تصادف بد داشت که خدا واقعا بهش رحم کرد


· 
سفر فیلیپین رو هیچ وقت فراموش نمیکنه چون همه چی از جملهبیماری و ... حتی قایق سواری هم اونجا تجربه کردن


· 
پلی استیپن زیاد بازی میکنه و با بارسلونا همه تیم های اروپایی رو شکست داده


· 
دوپینگش تو ورزش توکل به خداست


یه مصاحبه از 1 سال پیش سعید

اگه ممکنه یه بیوگرافی کوتاه از خودتون بدید ؟

به نام خدا... متولد 28/7/64 در ارومیه هستم. و والیبال را از مقاومت ارومیه شروع کردم. در پگاه و صنام و استقلال گنبد و سایپا و داماش بازی کردم و در حال حاضر در خدمت تیم کاله آمل هستم.

افتخاراتی که در والیبال چه در سطح باشگاهی و چه در سطح ملی کسب کردید را بیان کنید؟

در سطح باشگاهی یه بار در سال 83 با صنام قهرمان ایران شدم و با تیم پیکان بعنوان یار کمکی قهرمان آسیا شدم در سطح ملی هم دومی نوجوانان آسیا و سومی نوجوانان جهان بوده اولی و دومی جوانان آسیا بوده اولی بزرگسالان آسیا و اولی avc کاپ و دومی جام ملت ها بوده. اول دانشجویان جهان هم بوده.یه بار هم بعنوان بهترین پاسور آسیا انتخاب شدم.

 اگه خاطره خاصی از بازی های ملی یا باشگاهی دارید بیان کنید ؟

نه خاطره خاصی نیست ولی دورانی که با اکیپی جدید در زمان گاییچ وارد تیم ملی شدیم دوران خوبی بود.

 اگه ممکنه در مورد خداحافظی موقتی که از تیم ملی داشتید یه توضیحی بده ؟

همونطور که همه جا گفتم مشکلات شخصی داشتم که نمیتونستم در اون مقطع در تیم ملی باشم و باید مشکلاتم رو حل میکردم.

 خیلی ها میخوان بدونن که چرا سعید معروف در تیم ملی نموند و برای گرفتن پستی که حقشه با امیر حسینی رقابت نکرد ؟

خب طبیعیه چون من دلایل خداحافظی رو مطرح نکردم هرکی یه چیزی میگفت. ولی بودیا نبود من به بودن شخصی ربط نداشت. تیم ملی رو نمیشه با شخص مقایسه کرد.ونمیشه به خاطر منافع شخصی در موردش تصمیم گرفت. تیم ملی اسمش روشه و بایدمنافع ملی رو در نظر گرفت.و مطمئن بودم در اون مقطع نبود من به تیم ملی ضربه نمیزنه. البته از خود آقای داورزنی هم اجازه گرفتم.

شما با یه سبک خاصی به توپ پنجه میزنین. این رو از کسی یاد گرفتید یا ذاتیه ؟

نه از شخص خاصی الگو نگرفتم و هر چی بوده خودش بوجود اومده.

 از اینکه همراه با داییتون وحید سید عباسی در یه تیم بازی میکنید چه حسی داری ؟

خب خوبه . چون در تیم های گروهی خیلی مهم هست که بازیکنان هم پستی با هماختلاف نداشته باشن. خوشبختانه در تیم ما هم همه هم پستی ها با هم رفاقت خوبی دارن. ولی خب وقتی وارد فضای ورزش میشیم این نسبت های فامیلی خود به خود کنار میره. و ما سال های قبل هم که در تیم های مختلف رقیب هم بودیم در شرایط بازی به این چیزا فکر نمیکردیم. الان هم همینطوره که بیرون با هعم فامیل هستیم ولی در ورزش رابطه ورزشی برقراره.

 آیا به حضور در تیم های خارجی هم فکر میکنی ؟

قبلآ فکر میکردم ولی الان نه...چون لیگ ایران داره خودشو پیدا میکنه و سرمایهگذاری خوبی هم داره توش میشه . مگر اینکه یه پیشنهاد با شرایط خاصی برسه.

 سقف آرزو های شما کجاست ؟

من برای خودم سقفی تعیین نمیکنم و همیشه سعی میکنم در کاری که انجام میدم به بالاترین درجه اش برسم.

 بهترین و بدترین خصوصیت اخلاقی شما چیه ؟

اینو هم تیمی هام باید بگن ولی فکر میکنم یه مقدار بد اخلاق هستم

چرا شما در چند سال اخیر برای تیم های شهرتون ارومیه بازی نکردید ؟

خب متاسفانه در ارومیه هیچ وقت باشگاه خصوصی خوبی که سرمایه گذاری خوبی بکنه یا ارگان دولتی که بخواد تیمداری کنه وجود نداشته. و ارومیه جزو تنهاشهرهایی هست که در تمام ادوار لیگ حضور داشته. ولی فقط 3-4 سالی بود که پگاه ارومیه سرمایه گذاری خوبی کرده بود و رتبه های خوبی بدست آورده بود که من هم یک سال در این تیم بازی کردم اما به دلیل خرابکاری مسئولان رده بالای تیم متاسفانه تیم کلآ جمع شد. اما در بقیه سال ها شرایط برای حضور در ارومیه مهیا نشد.

 در مورد اتفاقی که در بازی سال گذشته تیم ملی و ایتالیا افتاد که موجب درگیری شما و ورمیگلیو شد یه توضیحی بدید؟

خب درگیری خاصی که نبود. در حین بازی یه کری خونی بوجود اومد که بر سر جاخالی هایی بود که اون مینداخت و من هم پشتش جوابشو میدادم و در انتهای بازی به جای اینکه خسته نباشید بگه فحش داد و بی ادبی کرد.

تک کلمه ای :

 والیبال: عشق

 قد شما: 190

 وزن شما : 80

 کاله: باشگاه واقعی

هواداران کاله: عاشقان دو آتیشه والیبال

 مردم آمل: کارشناس والیبال

 الگوی ورزشی: علی دایی

 ماشین مورد علاقه: BMW

 سعید معروف: ورزشکار

پنجه طلای آسیا: اوسامی ( پاسور تیم ملی ژاپن

 ارومیه: پایتخت والیبال ایران

 بهروز عطایی: متفکر

خولیو ولاسکو: پر افتخار

مصطفی کارخانه: در موردش چیزی نمیگم


حالا یه مصاحبه دیگه از سعید و مادرش

چطور شد ورزشکار شدی؛ آن هم از نوع والیبالیستش؟

من از بچگی ورزش میکردم. شهرمان هم در والیبال پیشرفت زیادی دارد. از طرفی همدایی هایم، جهانگیر، نوبخت، خوشبخت و وحید سید عباسی همه والیبالیست بوده وهستند. حالا هم که مربی اند.

پس والیبال ورزش خانوادگی شماست؟

همین طور است؛ والیبال و البته پاسور بودن.

چرا؟

نمی دانم چه صیغه ای است.

تو چطور پاسور شدی. نگاه کردی به دایی هایت و گفتی می خواهم پاسور شوم؟

نه، اوایل که والیبال بازی می کردم، قدم کوتاه بود. به اجبار در پست پاسور می ایستادم تا اینکه کم کم پاسور شدم.

از همان اول والیبال را انتخاب کردی؟

من به خیلی از رشته های ورزشی سرک کشیدم. حتی عنوان هم دارم.نفر سوم دویصحرانوردی استاد آذربایجان غربی هستم، قهرمانی بسکتبال، سوم مدارس در هندبال؛ اما آخرش اصالت خانوادگی ام را حفظ کردم (با خنده). البته با تشویق دایی هایم والیبالیست شدم.

انگار بیشتر از هر چیزی تشویق دایی هایتان موثر بوده؟

آنها همیشه در والیبال مرا حمایت کردند اما در مجموع زندگی شخصی ام رامدیون آنها هستم.

تنها بچه ورزشکار خانواده هستی؟

یک خواهر بزرگ تر از خودم دارم که ازدواج کرده. البته او خیلی ورزش نکردتنها یک دوره نفر سوم پینگ پنگ شد. بعد هم ورزش را کنار گذاشت.

مادر و پدرت با ورزش والیبال مشکلی نداشتند؟

مادرم همیشه حامی من بوده و اجازه می داد همان طور که دلم می خواهد تصمیم بگیرماما پدرم خیلی دلش می خواست من درس بخوانم، مخالف ورزش بود اما خب من از آنجا که بچه حرف گوش کنی نیستم والیبالیست شدم.

یعنی پدرت می گفت ورزش نکنی و درس بخوانی؟

بله، من دیپلم ریاضی بودم و همیشه جزو شاگرد اول های مدرسه. پدرم دوست داشت من دکترای رشته فیزیک هسته ای بگیرم اما نشد.

علاقه ات به والیبال آنقدر زیاد بود که از کلاس و مدرسه بزنی بروی تمرین؟

از مدرسه نمی زدم اما وقتی پیش دانشگاهی بودم والیبال را جدی تر پیگیری می کردم. به همین خاطر معمولا کلاس ها را تعطیل می کردم و می رفتم تمرین. همین مساله باعث شد درسم افت کند.

وقتی والیبال را شروع کردی فکر می کردی یک روز سعید معروف شوی؟

آینده را نمی شود پیش بینی کرد اما همیشه دوست دارم کارهایم را به بهترین نحو انجام دهم. پس یا کاری را شروع نمی کنم یا وقتی شروع کردم به بهترین شکل تمامش می کنم.البته الان در درس یه کم شل شده ام؛ به خاطر اینکه واحد های کمتری پاس می کنم. شاید اگر بیست واحد پاس می کردم موفق تر می شدم اما والیبال را که شروع کردم، هدفم بزرگ بود. دوست داشتم در بالاترین سطح والیبال بازی کنم. فکر می کنم عضو تیم ملی شدن هم بهترین سطح والیبال باشد.

دانشجوی چه رشته ای هستی؟

تربیت بدنی. رشته خوبی است اما در ایران به آن بها نمی دهند. فکر می کنند هر کس درس می خواند باید مهندسی دانشگاه صنعتی شریف بخواند.


دایی کوچک شما بازیکن فولاد ارومیه است، وقتی رودر روی هم قرار می گیرید برای هم کری می خوانید؟

در لیگ سال قبل وقتی سایپا با فولاد ارومیه بازی داشت مادرم هم به ارومیه آمده بود. او و مادربزرگم کنار هم بازی را تماشا می کردند، مادرم طرفدار سایپا بود و مادربزرگم طرفدار دایی ام در تیم فولاد؛ شرایط بامزه ای بود هرچند برد و باخت مهم نیست اما برای من بازی کردن مقابل دایی هایم سخت است.

در این مواقع طرفداری هرکس از تیم خود کدورت به وجود نمی آورد؟

نه، وقتی ما می بریم یا آنها کسی ناراحت نمی شود. هر دو تیم برای برد بازی می کنند، این مساله برای ما که در زمین هستیم خود به خود حل می شود. برد و باخت آنقدر ارزش ندارد که خانواده ات را ناراحت کنی.

مادرت بعد از بازی ها درباره بد یا خوب بازی کردن با تو صحبت می کند؟

نه خیلی، معمولا وقتی در بازی سرویس خراب می کنم کمی سرزنشم می کند.

کلا قبل یا بعد از بازی با مادرت صحبت می کنی؟

همیشه با مادرم تلفنی صحبت می کنم. صدای او به من انرژی خاصی می دهد، برای همین هرطور شده چند ثانیه ای با او حرف می زنم تا از لحاظ روحی شارژ شوم.

از اینکه والیبالیست شده ای پشیمان نیستی؟

نه، فکر می کنم والیبال مناسب ترین ورزشی است که انتخاب کرده ام.

امسال فقط اردو، تمرین و مسابقه داشته ای. خشته نشدی؟!

باور کنید اصلا خستگی در تنم نیست. همین که خوب تمام شد و آخرش به نایب قهرمانی در آسیا ختم شد، همه خستگی را از تنمان بیرون کرد.

سعید معروف والیبالیست شناخته شده ای است؟

در ارومیه بله، ولی در تهران مرا خیلی نمی شناسند. البته بعضی جاها تا حدودی مرا می شناسند اما شهرت ما مثل فوتبالیست ها نیست. من دنبال این نیستم که ورزشکار معروفی بشوم، برای من موفقیت در کار و کسب و افتخار برای کشورم مهم است؛ البته من خودم سعید معروف هستم، بس است دیگر.

درس هم می خوانی؟

بله.

 

اسمر سید عباسی، مادر سعید=

من ده برابر سعید استرس دارم

اسمر سید عباسی با کوچ پسرش به تهران با او راهی پایتخت شد تا سعید در این شهربزرگ تنها نباشد، او هم مثل همه مادران حامی پسرش است. برای همین است که میگوید: " همیشه ده برابر سعید استرس دارم ".

در نبود پسرتان خیلی تنها هستید. این مساله اذیتتان نمی کند؟

با موفقیت های سعید خستگی هایم را فراموش می کنم، البته استرس دارم ولی یکجوری با آن کنار می آیم. وقتی سعید مسابقه دارد دعا تنها کاری است که از دستم بر می آید.

بعد از مسابقه از بازی او هم ایراد می گیرید؟

کم پیش می آید. وقتی می بازد چیزی به او نمی گویم؛ ناراحت است من هم می گذارم تنها باشد و بعد با او صحبت می کنم.

از سعید راضی هستید؟

خیلی، نه اینکه فقط ورزشکار موفقی باشد، او پسر خیلی خوب و بااخلاقی است.

خانم سید عباسی، چه آرزویی برای پسرتان دارید؟

آرزوی هر مادری برای پسرش عاقبت به خیری و سلامتی است. من دوست دارم سعیدم به همه آرزوهای ورزشی اش برسد. حالا که بهترین بازیکن آسیا شده، امیدوارم یکروزبهترین والیبالیست جهان هم بشود


من زیاد از ایشون چیزی ندیدم.فقط  بازی باریج اسانس و کاله بود که رفتم ورزشگاه دم در ورزشگاه منتظر دوستم بودم که بازیکنان کاله اومدن که برن توی رختکن.من توهمه ی اونا دنبال سعید میگشتم.اون آخر از همه داشت با آقای عطایی میومد.من سلام کردم اما هواسش نبود و رفت.بعد از بازی هم دوباره رفتم پیشش اما چون خیلی خسته بود فورا رفت و سوار اتوبوس شد.ایشالله امسال که بیاد کاشون هم باهاش عکس میگیرم هم امضا.اگه شما ها خاطره ای از سعید دارین بگین

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.