دانلود آهنگ جدید

دانلود آهنگ جدید

دانلود آهنگ,دانلود آلبوم جدید,دانلود موزیک ویدیو,آهنگ جدید,دانلود آهنگ جدید
دانلود آهنگ جدید

دانلود آهنگ جدید

دانلود آهنگ,دانلود آلبوم جدید,دانلود موزیک ویدیو,آهنگ جدید,دانلود آهنگ جدید

بیوگرافی امیر غفور|پشت خط زن تیم|

نام:امیر غفور

تولد:1370/03/16

محل تولد:کاشان

قد امیر غفور:2متر و 3 سانتیمتر

 

  

وزن امیر غفور:در سال 2012 وزن او 78 کیلوگرم می باشد. امیر غفور،یکی از ستاره های والیبال ایران می باشد.او که هم اکنون مرد شماره 10 تیم ملی است،توانست در مدت زمان کوتاه به یک ستاره جهانی تبدیل شود.

برخی از منابع رسمی پرش اسپک او را 338 و پرش دفاع را 333 اعلام کرده اند.

در زمان نگارش این مطلب،امیر غفور عضو تیم باریج اسانس می باشد.

امیر غفور در زمان نگارش این مطلب،مجرد است.

بی شک علاقه مندان به ورزش والیبال،بازی خیره کننده غفور در بازیهای انتخابی المپیک 2012 لندن،مقابل تیم ژاپن را تماشا و برسی کرده اند.

این جوان آینده دار ایرانی هم اکنون در ردیف بهترینهای جهان قرار دارد و در اینده چیزهای زیادی از او خواهیم شنید.  


خب این از بیوگرافی.اینم یه مصاحبه از امیر=

                             والیبال را از کجا شروع کردی؟

سال 83 والیبال را از مدرسه راهنمایی شروع کردم. در مدرسه ما فقط والیبال، هندبال و پینگ‌پنگ داشت و شاید اگر فوتبال هم می‌داشت به سمت فوتبال می‌رفتم و از بین این رشته‌ها من والیبال را انتخاب کردم. اول راهنمایی وارد والیبال شدم تا سال سوم که مربی از استقلال آمد و من را انتخاب کرد من چون درسم خوب بود قبول نکردم ولی از تابستان شروع کردم و این جوری وارد والیبال شدم

* چطور به تیم ملی رسیدی؟
قبل از اینکه ولاسکو به تیم ملی دعوتم کند بازی من را در لیگ و تیم ملی جوانان دیده بود به من گفت که به من اعتقاد دارد و مثل مربی‌های ایرانی دنبال بازیکنان اسمی نیستم.

* برقراری ارتباط با بازیکنان تیم بزرگسالان چطور بود؟
با وجود اینکه من از سایر بازیکنان کوچکتر بودم ولی خیلی زود با هم ارتباط صمیمانه برقرار کردیم و
  و این کمک کرد که راحت تر بازی کنم.

* با ولاسکو و ست‌کویچ در تیم های بزرگسالان و جوانان کار کردی. نظرت در مورد این دو مربی چیست؟
ست‌کویچ خیلی برای من زحمت کشید و من والیبالم را مدیون او هستم. اما ولاسکو در میدان بزرگتری به من بها داد و هر دو برای من کار ارزشمندی کردند. ست‌کویچ من را ساخت بزرگ کرد و به والیبال معرفی کرد و ولاسکو هم یک میدان بزرگتری را برای من فراهم کرد. اما در خصوص سطح فنی افتخارات ولاسکو نشان دهنده همه چیز هست و نیازی به تعریف ندارد. اما ست‌کویچ هم واقعاً مربی خوبی است با وجود اینکه خیلی‌ها از او انتقاد می‌کنند اما در طول چهار سالی که من با او کار کردم 3 دوره به فینال رسیدیم و در دوره آخر ششم شدیم.
                                                                                               * شما ملی‌پوشی هستید که در سطح جهانی هم مطرح شدید. فکر می کنید امیر غفور در بین مردم چه جایگاهی دارد و آیا از وضعیت موجود راضی هستی مثلا در مقایسه با جواد کاظمیان که همشهری شماست؟ 
مردم خیلی به من لطف دارند ولی فوتبال را با هیچکدام از رشته‌ها نمی‌شود مقایسه کرد. خوشبختانه والیبال و بسکتبال نسبت به سایر رشته‌ها وضعیت بهتری دارد و از نظر مالی وضعیت بد نیست ولی در بقیه رشته‌ها بازیکنانی هستند که یک صندوقچه مدال و افتخار دارند ولی از پول خبری نیست.

Description: http://iranvolleyball.com/images/Content/Contents/PicService/0acd9c23-a9d8-4010-b52d-0921d4f4708b/IMG_8339.jpg

* به عنوان بازیکنی که در تیم جوانان در بین بهترین های جهان قرار گرفتی، عضو تیم ملی بزرگسالان هم شدی و بعنوان مهره اصلی در تیم باریج اسانس بازی می کنی، آیا مسئولان انتظاراتی را که داشتی برآورده کردند؟
از آنها انتظاری ندارم(با خنده).
 
من والیبال را بخاطر پاداش و این چیزها بازی نمی‌کنم. والیبال را به خاطر والیبال بازی می‌کنم، بازی می‌کنم که افتخارات بیشتری کسب کنم من نباید بگویم چون مقام آوردم برای من کاری بکنید. هرچند کاری نکردند و من هم انتظاری ندارم.
 
همین که تشکر کردند کافی بود. (با خنده)
البته این عناوین و افتخارات مسئولیت من را سنگین‌تر می‌کند و باید بهتر بازی کنم تا هواداران هم راضی باشند.

* واقعا از مسئولان انتظاری نداری؟
ببینید کاری را که باید مسئولان انجام می‌دادند و دل مردم را شاد کنند و به یک شهر انرژی بدهند 2 باشگاه توزین الکتریک و باریج اسانس انجام می‌دادند. هر هفته هواداران با همه مشغله و گرفتاری که در زندگی دارند در سالن خودشان را تخلیه می‌کردند، تیم محبوبشان را تشویق می‌کردند و شاد می‌شدند و فضای شهر فضای خوبی شده بود. این کاری بود که مسئولان شهرستان کاشان باید می‌کردند و نکردند. حالا حداقل کمک کنند این دو باشگاه به ادامه کار امیدوار باشند و حداقل به این دو باشگاه توجه بیشتری کنند. همکاری هم شده اما باید بیشتر هوای این 2 تیم را داشته باشند.

* در مورد مرحوم حجازی و نقش او در والیبال کاشان و این باشگاه چه نظری داری؟
مهندس حجازی واقعاً آدم خوبی بود. مرحوم حجازی اگر این تیم را تشکیل نداده بود من هم الان اینجا نبودم و دوره‌ای که رفتم ایتالیا در سن 17 سالگی از مهندس حجازی یک پراید جایزه گرفتم و خیلی برای من دلگرم کننده بود در آن سن و سال. خیلی دوست داشتم برای تیم مهندس حجازی بازی کنم و گوشه‌ای از زحمت‌هایی که برای من کشید را جبران کنم. الآن هم با وجود اینکه در بین ما نیست، یکی از دلایلی که من از کاشان جای دیگری نرفتم شخصیت مهندس حجازی بود.

* برنامه‌ای برای لژیونر شدن داری؟
صددرصد. من از زمان بهنام محمدی والیبال را دنبال می‌کردم. خیلی والیبال را دوست داشتم. بهنام محمودی چون بازیکن خیلی خوبی بود، والیبال ما را به دنیا معرفی کرد و اگر مشکل سربازی من حل شود صددرصد دوست دارم به اروپا بروم.

به نظر می رسد بازی بهنام محمودی را خیلی می پسندی؟
بله، من بازی میرکوویچ پشت خط زن صربستان را خیلی دوست داشتم. در داخل هم بهنام محمودی.

*  امکان حضور شما در سوپر لیگ به عنوان سرباز وجود دارد؟
  باشگاه سایپا بازیکنان سرباز را در اختیار می‌گیرد. البته30 درصد قراردادمان را باید به فدراسیون بدهیم.

* برای ادامه تحصیل چه برنامه ای داری؟
من امسال پیش‌دانشگاهی هستم، البته یک واحد نگه داشتم از سال قبل که امسال سرباز نشوم تا بتوانم در تیم ملی جوانان حضور داشته باشم اگر سرباز می‌شدم باید گواهی اشتغال به تحصیل از دانشگاه می‌آوردم و چون نمی‌توانستم در دانشگاه ثبت‌نام کنم این کار را کردم.

* رشته مورد علاقه‌ات چیست؟
من مترجمی زبان را خیلی دوست دارم چون قبلاً هم 5 سال کلاس زبان رفتم، زبان را خیلی دوست دارم، اگر نشد تربیت بدنی.

* خانواده در موقعیت تو چقدر نقش داشت؟
نیمی از موفقیت هایم را مدیون خانواده‌ام هستم. پدرم هر شب سر تمرین من می‌آید و از نزدیک نگاه می‌کند و این از آغاز فعالیت من در والیبال تا امروز وجود داشته و این باعث دلگرمی من می‌شد. مادرم هم خیلی برای من زحمت کشیدند و امیدوارم بتوانم یک جوری زحمت‌های آنها را جبران کنم، هرچند که نمی‌شود زحمت پدر و مادر را جبران کرد اما امیدوارم گوشه‌ای از آن را جبران کنم.

* با هواداران تیم چه صحبتی داری؟
تماشاچیان ما خیلی خوب هستند و در بازی‌هایی که در کاشان انجام دادیم فقط 2 بازی را باختیم، و به جز بازی با پیکان در تهران را که من معتقدم رسانه‌ها هم در انعکاس اخبار آن زیاده‌روی کردند مشکلی ایجاد نشد. معتقدم در آن بازی خیلی از کارهایی که انجام شد کار تماشاچیان ما نبود البته برخی اقدامات از سوی تماشاچیان ما هم رخ داد که قابل قبول نبود. ما تماشاچیان خوبی داریم و تیمی هم در فصل قبل نبود که به کاشان بیاید و ناراضی باشد و فحاشی از طرف هواداران ما به آنها شده باشد و امیدوارم امسال هم فقط تیم خودمان را تشویق کنند. از همه آنها تشکر می‌کنم و از اینکه به ورزشگاه آمدند و باعث دلگرمی ما شدند تشکر می‌کنم و اگر بتوانند حاشیه‌ها را کم کنند خیلی عالی می‌شود.

* و حرف آخر...تشکر می‌کنم از پدر و مادرم که برای من خیلی زحمت کشیدند، مهندس حجازی، مربیانم آقایان شجاعی، ست کوویچ، ولاسکو، هواداران تیم و از شما که این فرصت را فراهم کردید.


این هم از مصاحبه=خب حالا خودم هرچی از امیر دیدم میگم.من  3 سال قبل رفته بودم به یه جلسه روضه در ایام ماه محرم.این مجلس در مسجد امام کاشان بود.اون زمان هنوز امیر تیم ملی دعوت نشده بود.ولی توی باریج اسانس بازی میکرد.بعد از اینکه اوضه تموم شد داشتم از مجلس میرفتم بیرون که یهو چشمم به امیر افتاد.آقا امیر به یه پایه ای تکیه داده  بود.من تا اون لحظه هنوز ایشون رو از نزدیک ندیده بودم.برام خیلی جالب بود.رفتم جلو جالب بود امیر اصلا منو نمیشناخت اما وقتی منو دید از جاش بلند شد و با من دست داد.بعد من خیلی شوق کرده بودم.انقدر ایشون سلام و احوال پرسی کرد که من فکر کردم با ایشون فامیلم.بعد من یه کم ازش تعریف کردم.اون شب شبی بود که باریج اسانس از داماش توی کاشان برده بود.داماش هم اون سال تمام بازکنان ملی پوش را داشت.من به امیر گفتم که ایول امیر اقا.روی بازیکنان تیم ملی رو کم کردی.ایشون هم با خنده جواب داد که خواهش میکنم.این از اولین دیدار.دفعه ی بعد رفته بودم ورزشگاه برا بازی باریج اسانس.اولین بارم بود که از نزدیک رفته بودم بازیو ببینم.خیلی برام جالب بود.این برمیگرده به بعد از جام ملت های اسیا که ایران قهرمان شد.همه تماشاگرا میگفتن=چین و ژاپن و کره-همگی شدن در جا پاره-امیر غفور دیدی چیکار کرد-اسیا رو تار و مار کرد.منم این شعارو با صدای بلند میخوندم.بعد از بازی رفتم تو رختکن باریج البته تو نرفتم نزدیکش وایسادم.امیر اومد بیرون.لیدر باریج بقلش کرد و یه کم با هم صحبت کردن. بعد یه روز دیگه رفته بودم یه جایی نزدیک خونمون جشن رفتم اونجا یه جایی نشستم که به پشتی تکیه بدم.بقل من یه پسر بود حدود 11 12 ساله.من با گوشیم بازی میکردم و اون پسر هم با گوشیش عکس میدید.یه لحظه به گوشیش نگاه کردم دیدم عکس های والیبالی زیاد داره.گفتم شما والیبال بازی میکنی؟گفت اره تو تیم مدرسه هم هستم.عکسهای غفور رو زیاد داشت.من بهش گفتم عکسای والیبالی رو برام بلوتوث کنه.بعدش من به اون پسر گفتم که والیبال خیلی خوبه منم بازی میکنم و از این حرفا.اونم گفت که درسته. منم خیلی والیبالو دوست دارم.یهو گفت که من داداش امیر غفورم.من جا خوردم.گفتم داداش غفور؟گفت آره بخدا.من باورم نشد گفتم اگه راست میگی شمارش چنده؟بعد شماره امیر رو اورد و به من نشون داد.نوشته بود امیر.بعد یکی از مغازه داران محله مونم اونجا بود گفت اره راست میگه.من اوردمش اینجا.این مغازه دار یه جورایی با غفور اشناست.بعدش من خیلی خوش حال بودم.شماره امیر رو از داداشش گرفتم ولی خجالت میکشیدم که زنگ بزنم.بعد که اومدم خونه چند تا پیام به داداشش آقا محسن دادم و یه جورایی با هم رفیق شدیم.یه روز اومد محلمون رفتیم با هم والیبال بازی کردیم.خلاصه  کم کم با امیر هم رفیق شدم البته نه زیاد در حد یه پیامو و یه اشنایی کوچیک.من که خیلی خوش حال بودم.بعد از قهرمانی ایران تو اسیا(البته این مطلب برا قبل از اینه که برم ورزشگاه)یه پیام به امیر دادم و بهش تبریک گفتم.آقا امیر جواب داد که این قهرمانی مبارک همه باشه.یه بار دیگه با دوستم رفته بودیم تمرین های باریج اسانس دوستم میخواست یه پیراهن یادگاری از امیر بگیره.وایسادیم تا تمرین تموم شد.رفتیم پیش امیر و دوستم گفت؟آقای غفور یه پیراهن یادگاری دارین؟امیر گفت بله دارم ولی خونه دارم.اینجا ندارم.دوستم گفت اگه میشه برام بیارید.امیر گفت باشه برات میارم.دوستم یه کم پروء گفت اقای غفور فردا برام بیار امیر گفت باشه حتما برات میارم.فرداش رفتیم پیراهنو بگیریم.تا دوستم گفت آقای غفور پیراهن فورا از کیفش یه پیراهن نارنجی اورد بیرون و به دوستم داد.دوستم ازش تشکر کرد و امیر گفت خواهش میکنم.یه پیراهن بود و شرت ورزشی.با شماره 10.ما فهمیدیم که این پیراهن خود اقای غفور بوده.در کل بگم اقای غفور یکی از خوش اخلاق ترین ورزشکاران کشور هستند.واقعا حرف نداره اداب معاشرتش با مردم.یه دفعه دیگه هم با دوستم رفتیم دم ماشین غفور قبلا پرشیا سفید داشت اما الان مزدا 3 داره.بعد دوستم پرسید آقای غفور فلان نفر رو میشناسی با شما همکلاس بوده؟امیر با لهجه کاشونی گفت"حالا مه یادم نی.با خیلیا هم کلاس بودم.ولی الان یادم نیست.اینم یه خاطره دیگه از امیر.من الان نمیتونم دیگه ازش چیزی بگم.خیلی طولانی میشه.انشالله دفعه های بعد بیشتر میگم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.